سلاااااااااااام امسال شب تولدم چیزی ننوشتم!! همسرم هم پیشم نبود؛ آخه راهش دوره.... انار هم نخوردم.... آخه همسرم نبود! فردا میاد... با کادو و البته انار! تولدم مبارک و مثل همیشه: لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد ، گل داد ، سرخ ِ سرخ .
گلها انار شد ، داغ ِ داغ . هر اناری هزار تا دانه داشت .
دانه ها عاشق بودند ، دانه ها توی انار جا نمی شدند .
انار کوچک بود . دانه ها ترکیدند . انار ترک برداشت .
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید . مجنون به لیلی اش رسید .
خدا گفت : راز رسیدن فقط همین بود .
کافی ست انار دلت ترک بخورد .
+پی نوشته: انقدر این متنو توی هر سالگرد تولدم خوندم و با تمام وجودم فهمیدم که حالا ازدواج کردم و دارم حس ناب عاشقی رو تجربه می کنم!
ایشالله که همه به این احساس برسند.
Design By : Pars Skin |